تاریخ ارسال : 1400/05/19
هنگامی که از تنبلی خارج شدید هیچ وقت متوقف نشوید و پشت سر هم هدف های مختلف را دنبال کنید و بدون ایجاد وقفه به تلاش خود ادامه دهید. اگر بین موفقیتها وقفه زیادی ایجاد کنید شروع دوباره بسیار سخت خواهد بود. پس بعد از اتمام هدفی، هدف بعدی را شروع کنید. در این حالت اعتماد به نفس شما در انجام کارها بسیار بالا خواهد بود و احساس خواهید کرد که می توانید از عهده کارها بربیایید.
پژوهشگران در تعریف تنبلی، انجام ندادن فعالیتهای بدنی را تنبلی می نامند و آن را به عنوان یک بیماری می دانند و در گروه بیماریها قرار می دهند. پژوهشگران عنوان می کنند که بین تحرک نداشتن و بیماری تنبلی ارتباط بسیار قوی وجود دارد. با توجه به اینکه بین مرگ و میر و کم تحرکی ارتباط مستقیمی وجود دارد باید عدم تحرک بدنی را نیز به عنوان یک بیماری در نظر گرفت.
در حال حاضر چاقی از طرف سازمان جهانی بهداشت در گروه بیماریها طبقه بندی شده است و یک نوع بیماری قلمداد می شود، ولی خود چاقی بیشتر ناشی از نتیجه ی یک عامل اساسی و ریشه ای می باشد این عامل ریشه ای، ورزش نکردن و کم تحرکی و تنبل بودن است.
چرا به تنبلی علاقه داریم؟!
شاید بااین عنوان چندان موافق نباشید. ولی فکر میکنم با دلایلی زیر متوجه می شویم، متأسفانه بسیاری از ما به تنبلی علاقه داریم و دیر یا زود باید منتظر پیامدهای آسیب زننده تنبلی در زندگی فردی و حرفه ای خود باشیم.
توقع بیش از حد از خود:
بعضی ها بیش از حد از خود توقع دارند در نتیجه هرگز كار را نمیتوانند به سامان برسانند.
اخود كم بینی :
گاهی علل سستی افراد خود كم بینی است . خود كم بینی یا عزت نفس پایین هم ریشه در عواملی دارد از جمله عوامل فردی وشخصیتی وعوامل محیطی واجتماعی كه همه با هم دست به دست هم میدهند وفرد نسبت به خود احساس خود كم بینی میكند .عوامل فردی مثلا از خود توقع دارد كه كاری را به انجام رساند وقتی نمیتواند به انجام برساند وناقص انجام میدهد عزت نفسش را از دست میدهد.
عوامل محیطی پدران ومادران میخواهند از روی دلسوزی فرزندان از نوابغ روزگار باشند اما شیوه برخورد را نمیدانندوبه همین دلیل پیوسته اورا با دیگران مقایسه میكنند واورا تحقیر میكنند وچون فرزند نمیتواند به خواستهای بلند پروازانه پدر ومادر جامه عمل بپوشاند رفته رفته در خود احساس خود كم بینی میكند .
عدم آینده نگری :
برخی ها قادر به دیدن آینده نیستند وتنها به فكر حال هستند وفكر میكنند همه چیز برای حال آفریده شده است وفردایی وجود ندارد هرچند باید حال را غنیمت شمرد ولی باید برای آینده هم آماده باشیم.
لذت جویی وراحت طلبی:
بسیاری از تنبلی هابه دلیل لذت جویی آنی است مثلا در شب امتحان به جای اینكه به فكر درس خواندن باشیم به شب نشینی وتفریح می پردازد چون از این لذت آنی خوشمان می آید.
آموزش و یادگیری تنبلی :
كودك انسان هر گاه از چیزی نفرت داشته باشد و یا بدش بیاید با جیغ كشیدن وفریاد زدن اعتراض خودش را به زبان می آورد. اما هرچه بزرگتر وبر تجارب او افزوده میشود شیوه برخوردبا مسائل را هم تغییر میدهد؛ مثلا به جای فریاد كشیدن همواره قول می دهد ولی آنرا انجام نمیدهد. پس از تنبلی کودکان غافل نشوید!
بی نظمی:
یكی از عوامل تنبلی وسستی بی نظمی و بی برنامگی است. نداشتن برنامه معین ومشخص در زندگی وبی توجهی به تدبیر و طراحی برای آینده ، كارهایی با حجم بسیار كم در نظر شخص به صورت انبوهی از كارهای انجام نشده مجسم میكند .این حالت باعث میشود تا شخص برای انجام آن کار احساس ناتوانی کند در نتیجه انتخابش تنبلی خواهد بود.
افسردگی:
یكی از عوامل تنبلی افسردگی است. شخص افسرده تمایلی به ارتباطات اجتماعی ندارد.
احساس عدم مسئولیت در برابر دیگران :
اگر انسان در برابر دیگران احساس مسئولیت نكند وتنها به فكر خود باشد، یعنی تنبلی میکند.
گاهی از ترس قضاوت دیگران تنبلی میكند:
میترسد از اینكه نتواند کار را به خوبی انجام دهد و دیگران اورا بی عرضه وبی دست وپا بنامند.
هم نشینی و دوستی با افراد تنبل:
تنبلی و سستی یك بیماری مسری است واز شخصی به شخص دیگر سرایت میكند از این رو اگر دوست انسان تنبل و سست باشد این تنبلی و سستی اش در انسان اثر میگذارد .
پذیرش كارهای طاقت فرسا:
گاه انسان به كاری مبادرت میكند خودش ایجاد كه از توان او خارج است و چون نمیتواند آن را به انجام برساند زمینه تنبلی وسستی را در او ایجاد میكند.
تجربه نكردن لذتِ تلاش وكوشش:
بعضی ها چون لذت تلاش و کوشش را تجربه نکرده اند و نمیدانند که تلاش و کوشش چه لذتی دارد همواره تنبلی میکنند .
از مهمترین روش های درمان تنبلی و بی حوصلگی در انجام کارها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
کسی که می خواهد از تنبلی رهایی داشته باشد باید باعزم و اراده ی جدی از تنبلی پرهیز کند. همچنین افراد نباید با فرار از مسئولیت و انجام ندادن کارها، عمل خود را توجیه کنند زیرا توجیه باعث می شود فرد در تقویت رفتار منفی خود به نحو مطلوبی عمل نماید. داشتن دوستی که منضبط و دارای اراده قوی باشد در تغییر رفتارهای ناپسند خیلی موثر است و فرد با داشتن دوستی فعال و منضبط می تواند تنبلی و بی حوصلگی خود را به مرور رفع نماید. فرد باید تلاش کند و با خود پیمان ببندد که تنبلی را کنار بگذارد.
همچنین در درمان تنبلی و بی حوصلگی قبل از هر چیز خود فرد باید سیستمی را درست نماید که از طریق آن بتواند کارهای معوقه را به خاطر بسپارد و در اولین فرصت انجام دهد و برای کارهایی که انجام می دهد خود را تشویق نماید.
از مهمترین روش های مبارزه با تنبلی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
روش اول- ابتدا مشکل و مساله ای را که باعث تنبلی شما شده است، بشناسید. معمولا این مشکل خیلی ساده بوده و به راحتی با کمی فکر، قابل برطرف کردن است.
روش دوم- به اهمیت مسئله یا مشکلی که موجب عقب نگه داشتن شما از کارها می شود فکر کنید. آیا می توانید آن را نادیده بگیرید و فراموش کنید یا اینکه باید رویکرد دیگری را پیگیری کنید؟
روش سوم- بسیاری از افراد، از افسردگی ها و ناراحتی های روحی و روانی رنج می برند و فکر می کنند که تنبل هستند. این افراد باید به دنبال درمان افسردگی خود باشند و در این زمینه نباید به ناراحتی های گذشته فکر کنند باید فعالیتشان را بیشتر و کار جدیدی را شروع کنند.
روش چهارم- تصمیم بگیرید که شروع کنید در این صورت مشاهده خواهید کرد که به راحتی در جریان به پایان رساندن آن خواهید بود. سعی کنید روی یک کار تمرکز داشته باشید و آن را به خوبی انجام دهید.
https://www.sublimiran.com/what-is-laziness
https://www.beytoote.com/psychology/zendegi-behtar/solutions4-eliminate-laziness.html
تاریخ ارسال : 1400/05/15
اگر شما هم مثل بسیاری زمان کم میآورید و نمیدانید چطور کارهای اولویت دار خودت را به موقع انجام بدید و به همهی کارهایتان برسید، این مقاله مربوط به اولویت بندی کارها را بخوانید. تو این مقاله، بهت گفتم که چجوری میتوانی زمان را برای کارهای اولویت دار مدیریت کنید.
اگر شما بتوانید به عنوان یک تاجر، میان کسب و کار، خانواده،.مطالعه و توسعه فردی و همچنین تقویت روحیه ی زندگی تون،.یک توازن زمانی برقرار کنید، آنگاه است که می تونید در هر کدام از موارد فوق، به قدرتی بی نظیر برسید.
اما اگر تنها در یکی از این موارد دچار نقص بشوید و نتونید زمان بندی درست داشته باشید،.آنگاه باید سالها تاوان عدم مدیریت زمان خود رو نه تنها در همان بخش،.بلکه در تمام زندگی خود بدهید.
بگذارید یک مثال ساده براتون بزنیم. فرض کنید که شما روزانه ده ساعت کار می کنید.و هر روز هم دو ساعت از وقت تون رو با خانواده ی تون سپری می کنید و بعد وقتی که قصد مطالعه کردن.و یا آموزش دیدن دارید، دیگر به کاری نمی رسید و احساس می کنید.که روزتان به پایان رسیده و دیگر فرصتی برای انجام هیچ کاری ندارید.
شاید شما در آن لحظه احساس نکنید که عدم مدیریت زمان برای کارهای اولویت دار چه آسیبی به شما می زنه،.اما در پنج سال بعد، متوجه می شوید که یک تاجر بی سواد هستید.
دانش روز رو ندارید و طبیعتا کسب و کارتان به بن بست های بزرگ برخورد کرده است..طبیعتا در آن زمان، اوضاع روحی شما نیز به هم می خورد.و خانواده ی تون نیز دیگر نمی توانند از لذت بودن در کنار شما بهره مند شوند و این ها همه از یک نقطه سرچشمه می گیرد،.اینکه شما نتوانسته اید میان توانایی هاتون و زمانی که برای زندگی دارید، یک توازن ایجاد کنید.
در واقع شما با عدم مدیریت زمانی که به آن توجه نکرید ، دیگر وقتی برای رشد و توسعه فردی خودتان نگذاشته اید و زمانی که شما رشد نکنید ،مطمئنا کسب و کارتان نیز رشد نخواهد کرد ؛پس در 5 سال آینده با یک چالش بسیار جدی روبرو خواهید شد.
اگر شما هم با زمان و مدیریت آن مشکل دارید،.دیگر نیاز نیست نگران باشید. چرا که شما هم اکنون تجربیاتی رو مطالعه می کنید.که استاد ماهان تیموری، بنیان گذار بیزینس کوچینگ در ایران به شما ارائه می دهد..ما در این مقاله بیست راهکار اساسی برای مدیریت زمان رو به شما آموزش می بدیم.
بیست راهکاری که می تواند زندگی شما رو به لحاظ مدیریت زمان متحول کنه..تنها کافی است به هر جمله ای که می خوانید فکر کنید..آن رو یادداشت کنید و سعی کنید همه ی آن رو مو به مو انجام دهید:
اولین تکنیک برای رسیدن به یک مدیریت زمانی درست، این است که شما هنر تحلیل زمان را خوب یاد بگیرید. اگر از امروز برنامه جامعی ریخته اید که مدیریت زمان زندگی تان را در دست بگیرید، باید بگوییم که باید چند روز، بعنوان مثال به مدت یک هفته، تمام کارهایتان را زیر نظر بگیرید.
روزهاتون رو عادی سپری کنید و هر کاری که انجام میدهید رو بنویسید..در آخر هر روز، میزان اتلاف زمان رو بر روی کارهایی که انجام داده اید و دارای اولویت نبوده اند، بنویسید..بعنوان مثال: “امروز ناهارم رو در نیم ساعت تمام کردم،.اما یک ساعت و نیم روی میز ناهار با دوستانم بگو بخند کردم.و هیچ نتیجه ای برایم نداشت جز آنکه یک ساعت دیرتر به خانه آمدم.”
این کار باعث می شه که یک خط قرمز برای زمان های از دست رفته در دست داشته باشید.و بتونید با دید بهتری زمان های از دست رفته رو کنترل کنید.
انسان های نتیجه گرا، مفهوم زمان رو بهتر درک می کنند. اصولا وقتی که بدون هیچ برنامه ای برای کسب نتیجه وارد یک کاری می شوید، زمان از دست شما خارج می شود و ساعت های زیادی را صرف کاری می کنید که نتیجه ای از آن نمی گیرید. بعنوان مثال، اگر قرار است که امروز با یک مدیر دیدار داشته باشید.و یا با رئیس بانک صحبتی داشته باشید، بدنبال حاشیه نباشید، نتیجه رو بدانید.
اگر قرار است که قراردادی رو تنظیم کنید ،.فقط برای تنظیم قرار داد بروید. هیچ وقت با خودتان نگویید که:.”حالا برم به امید خدا که یه قراردادی هم ببندم.”.این باعث می شه که ساعت های زیادی رو صرف گفتگوهای حاشیه ای و یا کارهای جانبی کنید.
پس نتیجه رو در نظر بگیرید و متناسب با نتیجه ای که در ذهن دارید.برای انجام کارها اقدام کنید. اگر قرار است به بانک بروید و یک پرینت حساب بگیرید،.نیاز نیست که یک ساعت با رئیس بانک، بر سر مسائل اقتصادی روز صحبت کنید..به بانک بروید و پرینت حساب تون رو بگیرید. به همین سادگی.
وقت خود را ارزشمند بدانید و نگذارید که هر کس به هر طریقی آن را از شما بگیرد.تک تک لحظاتتان را ارزشمند بدانید و برای آن برنامه داشته باشید ،زمانی که به نتیجه مطلوبی نرسیده اید ، مطمئن باشید که یک جای کار مشکل دارد.
به فکر راه حل باشید ،آزمایش کنید و از شکست اصلا نترسید . بهترین روش همین است ، حتی زمانی که شکست خوردید،تجربه همان شکست را در آزمایش بعدیتان اجرایی کنید و مطمئن باشید که به نتیجه مطلوب خواهید رسید.
علاوه بر نتیجه گرایی، باید محدودیت زمانی را نیز به کارهای روزمره ی تون اضافه کنید. همه ی ما کم و بیش، با چند دقیقه اختلاف، می دانیم.که تمام کارهامون چقدر زمان برای انجام شدن نیاز دارند.
پس بهتر است که برای هر کار یک محدودیت زمانی بگذاریم تا بتوانیم به همه ی کارهامون بپردازیم..مثلا اگر قرار است امروز خرید منزل داشته باشیم.و بر اساس محاسبات خودمان و لیست خریدمان،.تخمین زده ایم که نیم ساعت بیشتر نباید صرف این کار شه،.به همان نیم ساعت پایبند باشیم.
اینطور نباشد که از اولین قفسه فروشگاه تا آخرین قفسه رو طی کنیم برای اینکه یک لیست خرید رو خریداری کنیم..بطور مشخص، به سراغ لیست برویم و آن کار رو در محدوده ی زمانی ای که تعیین شده است انجام ببدیم..این کار در کنار نتیجه گرایی، یکی از تکنیک های اصلی مدیریت زمان می باشند.
برای کارهای مهم، نمی توان روزانه تعیین برنامه زمانی کرد. ما برای کارهای مهم، مثل قرار کاری، مثل مطالعه کردن، مثل سفر رفتن و خیلی از اتفاقات دیگر، باید از اول هفته برنامه ریزی کنیم.
این برنامه قطعی، به ما امکان برنامه ریزی برای کارهای با اولویت کمتر رو می دهد. ما اگر بدانیم که روز دوشنبه صبح یک قرار کاری داریم و از اول هفته برنامه ی خودمان را تنظیم کنیم، دیگر هیچ اختلالی در برنامه بوجود نمی آید و ما سر وقت،.بر اساس زمان تعیین شده، مدیریت زمان کار مهم خودمان رو در دست می گیریم.
اگر برنامه ای تعیین شده از اول هفته نداشته باشیم،.هم پوشانی بسیاری روی کارها داریم. یک مثال ساده این است که قرار دکتر دندانپزشک خودمان رو درست در همان زمانی تعیین می کنیم.که قرار مهمی با یکی از مدیران برجسته کشور داریم..چرا؟ به این دلیل که هیچ لیست مشخصی از برنامه ها نداریم که به ما اولویت کارهامون رو نشان دهد.
طبیعتا همه ی کارها رو نمی توان از اول هفته مدیریت زمان کرد..چرا که بسیاری از کارها با اولویت درجه دوم و سوم، ممکن است که تغییر زمان داشته باشند.و یا به صورت اتفاقی برای ما رخ دهند..اینجاست که ما باید برای هر روزمان یک برنامه انعطاف پذیر هم داشته باشیم.
مثلا بیرون رفتن با خانواده و یا رفتن به تولد یکی از دوستان، چیزی نیست.که ما از اول هفته برنامه ریزی کنیم..و باید کمی انعطاف در برنامه های روزانه داشته باشیم که به آن ها هم برسیم..البته این نکته فراموش نشه که برنامه هفتگی ما همیشه در اولویت است.
ویژگی دیگری که برنامه روزانه دارد این است که اگر یکی از برنامه های روزمان دچار مشکل شد.و یا به کل لغو شد، ما سر درگم نیستیم.و یک برنامه جایگزین برای آن داریم.
مثلا فرض کنید که امروز با استاد دانشگاه تون قرار داشتید.و یک ساعت پیش از قرار پیامی از استاد دریافت می کنید که دیدار امروز کنسل است..خب شما باید در این زمان چه کار کنید؟ آیا باید یکساعت از وقت تون رو هدر دهید؟.طبیعتا قانون مدیریت زمان می گوید که یک برنامه ی منعطف داشته باشید.و در آن یک ساعت مثلا به مطالعه بپردازید.
ما زمانی میتوانیم به مدیریت زمان برسیم که یک گزارش کامل از کارهای انجام شده ی خودمان داشته باشیم.در واقع اگر ما ندانیم که به کدام یک از توانایی هامون پرداخته ایم و کدام یک را رها کرده ایم، هیچ گاه نمی توانیم مدیریت زمان را در دست بگیریم و فقط یک بهبود مقطعی در برنامه ی کاری مان ایجاد می شود.
اما برای اینکه بتوانیم یک ساز و کار نظام مند داشته باشیم،.بهترین کار این است که تمام کارهای انجام شده ی مان را لیست کنیم..اگر به صد در صد کارهایمان رسیده ایم و برنامه هفتگی و روزانه را انجام داده باشیم، آنگاه ما زمان را مدیریت کرده ایم . ولی اگر هنوز خللی در کار باشد، می توانیم با تقسیم بندی کارها،.مدیریت زمان برای رفع موانع برنامه ریزی را نیز انجام بدیم.
یکی از رازهای موفقیت افراد موفق، این است که همه ی کارهای مهم خود را صبح ها انجام میدهند. پس شما هم می توانید از این تجربه ی بزرگان در خصوص مدیریت زمان استفاده کنید.
سعی کنید همه ی کارهای اولویت دار، از قرار های کاری ،.کارهای اداری، حتی مطالعه و خرید کردن رو در صبح انجام دهید.و برای هر روز صبح تون یک برنامه فشرده و دقیق ترتیب دهید..این کار به شما کمک می کنه که در نیمه ی روز، بخش مهمی از کارهاتون رو انجام داده باشید.و با انعطاف بیشتری به باقی کارهاتون بپردازید.
تاریخ ارسال : 1400/05/15
چگونگی ارتباط کودکان با بزرگترهایشان، امکاناتی که در اختیار دارند و فعالیتهایی که انجام میدهند، روی بهبود خلاقیت آنها اثر چشمگیری میگذارد. مدارس یا خانوادههایی که به کودکان اجازه میدهند بدون ترس،درونیات خود را بیان کنند، با دیگران مخالفت کنند و به درک روابط دنیا بپردازند، امکان خلاقیت بیشتری را به آنها میدهند.
کودکان دنیایی از نوآوری هستند، زیرا هنوز در قیدوبند چارچوبهای ما آدم بزرگ ها محصور نشده اند. اما مانند هرچیز دیگر، بزرگترها باید تفکر خلاق در کودکان را هدایت کنند. این کار هم وظیفهی پدر و مادرها و هم وظیفهی مربیان است. در این مقاله، روشها و بازیهای متنوعی برای ایجاد و تقویت تفکر خلاقانه در کودک معرفی شده است. قبل از خواندن این مقاله سعی کنید کلیشهها و و باورهای قدیمی را کنار بگذارید و با دیدگاهی باز ما را همراهی کنید.
نقاشیها، بازیها و ابتکارات کودکان اصولا نوآوری چشمگیری دارد. تفکر خلاق در کودکان در رنگآمیزی خلاقانهشان،نوشته ها و زبانهای رمزی و عجیبوغریبی که طراحی میکنند، دیده میشود. مدارس در شکوفایی تفکر خلاق در کودکان نقش مهمی دارند. آنها باید در جهت بهبود قدرت بیان کودکان بکوشند، مهارت حل مسئله را به آنها بیاموزند و تواناییهای هنریشان را پرورش بدهند.
مدارس و مهدکودکها، بیشتر به تأمین امنیت و سلامت کودکان و نیز تدریس مهارتهای شناختی مانند شناخت اَشکال، رنگها، آموزش رفتار اجتماعی، سوادآموزی و مهارتهای عددی میپردازند. وقتی بیشترِ زمانِ مدرسه به آموزش چنین مهارتهایی اختصاص داده شود، دیگر برای پروش خلاقیت کودکان پیش دبستانی زمان چندانی نمیماند. درحالیکه کمک به پرورش خلاقیت در کودکان، اشتیاق آنها را برای یادگیری بالا میبرد و باعث تقویت فکری می شود.
اگر از پنج معلم تعریف خلاقیت را بپرسید، احتمالا پنج جواب متفاوت خواهید گرفت. یکی از تعاریف خلاقیت، روی فرایند «تفکر واگرا» تمرکز دارد که شامل موارد زیر میشود:
تشویق کودک برای اینکه اهل تفکر واگرا باشد، در واقع انگیزه زیادی در کودک برای یادگیری عمیق ایجاد میکند. تشویق به ایدهسازی، کاری میکند تا توانایی تفکر خلاق در کودکان افزایش پیدا کند. وقتی او می آموزد که « یک موضوع مبهم» چیز ترسناکی نیست، مهارت تفکر پیچیده، خودنمایی میکند. برای مثال، کودکی که به تولد دوستش دعوت شده است، از یک طرف، از اینکه به یک مهمانی دعوت شده هیجانزده است، از طرف دیگر، چون مانند دوستش کادو دریافت نمیکند، عصبانی است. کودک در این موارد به کمک احتیاج دارد تا بیاموزد هیچ اشکالی ندارد که در یک لحظه دو احساس یا ایدهی متضاد داشته باشد. برای کودکان این فرصت را فراهم کنید تا مجبور شوند در فضایی مبهم یا نامعلوم ایده پردازی کنند. شاید بهتر باشد روش زیر را دنبال کنید:
نکات و روشهایی برای پرورش تفکر خلاق در کودکان
برای ارتقای حس نوآوری کودکان، بهتر است نکات زیر را همیشه در ذهن داشته باشید:
در ادامه با روشهای پرورش تفکر خلاق در کودکان آشنا میشوید.
یکی از بهترین روشها برای ایجاد تفکر خلاق در کودکان، طرح «سؤالات پایان باز» یا سؤالاتی است که به سبک سقراط پرسیده میشوند. چنین سؤالاتی به کودک کمک میکنند تا از زمان و مکان فاصله بگیرد. انتخابها، مقایسهها، ایدههای جدید و سرگرمکننده و نحوهی پاسخ به این سؤالات، در تقویت تفکر خلاق در کودکان بسیار مهم هستند. مزیت این سؤالات این است «پاسخ غلط» وجود ندارد. در ادامه چند سؤال باز را با هم می خوانیم که میتوانید آنها را از فرزندتان بپرسید و به فعالسازی خلاقیتش کمک کنید:
به این مورد توجه کنید که نمونههای بالا صرفا نمونه هستند. سؤالاتی که از فرزندتان میپرسید، باید متناسب با خصوصیات او باشند. کودکان تجربههای اندکی دارند؛ مثلا یک کودک شهری شاید هرگز شبدر یا گاو ندیده باشد و تصوری از فضای تعدادی از سؤالات نداشته باشد. در صورت امکان، بچهها را به گردش ببرید و موقعیتهای مختلف را به آنها نشان بدهید، یا برایشان فیلم بگذارید و دنیا را بهطور شفافتری برایشان توضیح بدهید. از معلمان مدرسه نیز بخواهید متخصصان مختلف را برای سخنرانی دعوت کنند و برای آنها تجربههای کودکی خوشایندی بسازد.
خیلی خوب است که بتوانیم شرایطی برای پرورش حس نوآوری کودکان در زمینههای مختلف بسازیم. مثلا هرگاه کودک درگیر کارهای هنری، اجرای نمایش، موسیقی یا عروسکبازی است، بهترین کار این است که خلاقیت او را فعال کنیم.
تاریخ ارسال : 1400/05/15
سعی کنید در مورد ترس یا اضطراب خود بیشتر بدانید. یک دفترچه برای اضطراب و تفکرات داشته و یادداشت کنید که چگونه و چه موقع اتفاق می افتد. می توانید برای مقابله با ترس، اهداف کوچک و قابل دستیابی خود را تعیین کنید.
ترس از جمله قدرتمندترین احساسات است که اثرقدرتمندی روی ذهن و جسم ما میگذارد. برای اینکه بدانیم چگونه بر ترس خود غلبه کنیم ابتدا باید درک کنیم که ترس می تواند در شرایط اضطراری نشانه های جدی ایجاد کند، مثلا اگر در آتش سوزی گرفتار شویم یا مورد حمله قرار بگیریم دچار این حس می شویم.
همچنین می تواند زمانی ایجاد شود که با رویدادی غیر خطرناک مانند امتحانات، سخنرانی عمومی، شغل جدید، قرار عاشقانه و یا حتی مهمانی روبرو هستید. این یک پاسخ طبیعی به تهدیدی است که می تواند ذهنی یا واقعی باشد. اضطراب کلمه ای است که ما برای برخی از انواع ترس ها استفاده می کنیم. این ترسها معمولاً مربوط به فکر یا اتفاق ناگواری است که قرار است در آینده پیش بیاید، نه در حال حاضر.
دوام ترس و احساس آن چندان طولانی نیست و میتواند تمام شود، اما همچنین می تواند بسیار طولانی شود و شما را درگیر خود کند. ترس بر زندگی روزانه شما سایه می افکند و اثرات آن در توانایی غذا خوردن، خوابیدن، تمرکز، مسافرت، و دیگر لذت های زندگی یا حتی ترک خانه یا رفتن به محل کار یا مدرسه تأثیر می گذارد. ممکن است شما را از انجام کارهایی که می خواهید یا باید انجام دهید، باز دارد و همچنین بر سلامتی تأثیر دارد.
برخی از افراد بر اثر ترس پریشان شده و می خواهند از موقعیت هایی که ممکن است باعث ترس و اضطراب شود، دوری کنند. اینکه بدانیم چگونه بر ترس خود غلبه کنیم شاید چندان ساده نباشد، اما روش های زیادی برای پیدا کردن راهکار درست وجود دارد. می توانید بیاموزید که احساس ترس کمتری داشته باشید و با ترس روبرو شوید تا این امر مانع از زندگی شما نشود.
بسیاری از چیزها باعث می شود احساس ترس کنیم. ترس از بعضی چیزها – مانند آتش سوزی – باعث تلاش برای محافظت از خودمان می شود. ترس از شکست می تواند باعث تلاش بیشتر شود تا شکست نخورید، اما اگر این احساس بیش از حد قوی باشد، ممکن است نتیجه عکس داشته باشد.
آنچه از آن می ترسید و چگونگی برخورد با آن در هر فرد متفاوت است. فقط دانستن اینکه چه چیزی و چرا باعث ترس شما می شود، می تواند اولین قدم برای حل مشکلات ترس باشد.
هرآنچه در مورد ترس نوشتم درمورد اضطراب هم درست است. کلمه “اضطراب” معمولا برای توصیف نگرانی یا هنگامی که ترس آزار دهنده است و به مرور زمان ادامه می یابد، استفاده می شود. همچنین احساسی که مربوط به یک رویداد در آینده باشد زمان حاضر باشد معنای اضطراب میدهد.
اضطراب کلمه ای است که اغلب هنگام توصیف ترس مداوم توسط متخصصان بهداشت استفاده می شود. اشکال احساس ترس و اضطراب بسیار شبیه بهم هستند، زیرا حس اصلی یکسان است.
سرعت فعالیت بدن زمانیکه دچار ترس یا اضطراب می شوید افزایش پیدا میکند. واکنش های زیر را در نظر داشته باشید:
این موارد نشانه آمادگی بدن در موقعیت های ترس یا اضطراب شماست. بنابراین وقتی دنبال این هستید که بدانید چگونه بر ترس خود غلبه کنیم، فراموش نکنید که موارد بالا باعث می شود خون به سمت عضلات سرازیر شود، قند خون را افزایش داده و به شما توانایی ذهنی می دهد تا روی چیزهایی که بدن آن را تهدید تلقی می کند، تمرکز کنید.
با اضطراب، در طولانی مدت، ممکن است برخی از نشانه های نوشته شده و همچنین احساس ترس آزاردهنده داشته باشید و دچار تحریک پذیری، اختلال خواب و سردرد شوید یا در شروع کار و برنامه ریزی برای آینده مشکل پیدا کنید، حتی از تأثیر اضطراب بر رابطه جنسی هم انباید غافل شد.
انسان های اولیه به پاسخ های سریع و قدرتمند ناشی از ترس احتیاج داشتند، زیرا اغلب در شرایط خطر جسمی قرار داشتند. با این حال، ما دیگر در زندگی مدرن با تهدیدهای مشابه روبرو نیستیم.
با این وجود، ذهن و بدن ما هنوز به همان شیوه اجداد اولیه مان کار می کنند و ما نسبت به نگرانی های مدرن مثل قبوض، مسافرت و موقعیت های اجتماعی واکنش های یکسانی داریم. اما ما نمی توانیم از این مشکلات فرار یا به شکل فیزیکی با آن ها برخورد کنیم!
احساس فیزیکی ترس به خودی خود می تواند ترسناک باشد، به خصوص اگر آن ها را تجربه می کنید و نمی دانید چرا یا وقتی متناسب با وضعیت نیستند. فراموش نکنید که به جای هشدار دادن در مورد یک خطر و آماده کردن شما برای پاسخ به آن، ترس یا اضطراب می تواند برای هر گونه تهدید ذهنی، که ممکن است خیالی یا جزئی باشد، ایجاد شود.
در ادامه قصد دارم به شما یادآوری کنم که با رعایت چند راهکار ساده، ترس ها و احساس اضطراب خودتان را مدیریت و مهار کنید.
اگر همیشه از موقعیت هایی که باعث ترس شما می شود، دوری می کنید، ممکن است از کارهایی که می خواهید یا باید انجام دهید، دست بکشید. شما نمی دانید که آیا اوضاع همیشه به همان شکلی که انتظار دارید بد است، بنابراین فرصتی را برای دست یافتن به نحوه مدیریت ترس خود و کم کردن اضطراب را از دست می دهید. اگر این الگو را پیش بگیرید، مشکلات اضطراب افزایش می یابد. رودر رو شدن با ترسها خود می تواند روشی مؤثر برای غلبه بر این احساس باشد.
سعی کنید در مورد ترس یا اضطراب خود بیشتر بدانید. یک دفترچه برای اضطراب و تفکرات داشته و یادداشت کنید که چگونه و چه موقع اتفاق می افتد. می توانید برای مقابله با ترس، اهداف کوچک و قابل دستیابی خود را تعیین کنید. می توانید لیستی از مواردی را که به شما کمک می کند، در مواقعی که احتمالاً دچار ترس یا اضطراب می شدید، به همراه داشته باشید. این ترفند می تواند روشی اثرگذار برای پرداختن به عوامل اساسی که در اضطراب شما نقش دارند، باشد.
تاریخ ارسال : 1400/05/13
هوش هیجانی شامل تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبهی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری است. برخی منتقدین در نقد تعریف گلمن از هوش هیجانی گفتهاند که او تقریباً همهی دغدغههای روانشناسی شخصیت و نیز اندرزهای اخلاق مسیحی را یکجا در تعریف هوش هیجانی مطرح کرد.
شاید هوش هیجانی یا هوش عاطفی یا EQ مفهوم جدیدی به نظر بیاید، اما واقعیت این است که همین مفهوم، با نامهای متفاوت، بیش از یک قرن جزوی از دغدغهی روانشناسان بوده است.
ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) از روانشناس های برجسته قرن بیستم در حوزههای یادگیری، آموزش و هوش، در سال ۱۹۲۰ مفهومی به نام هوش اجتماعی یا Social Intelligence را به صورت زیر تعریف کرد:
«هوش اجتماعی به معنی توانایی درک و مدیریت مردان، زنان، دختران و پسران، برای رفتار آگاهانه در روابط انسانی است.»
همچنین تورندایک در جای دیگری در توضیح هوش اجتماعی چنین میگوید:
«هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم انگیزه رفتارهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم.»
همانطور که میبینید این تعاریف، به آن چیزی که امروز به عنوان هوش هیجانی یا هوش عاطفی میشناسیم نزدیک هستند.
دانشمندان معاصر هم نقش تورندایک را در توجه به هوش عاطفی در نظر گرفته اند.
به عنوان مثال، تراویس برادبری (Travis Bradberry) و جین گریوز (Jean Greeves) که کتاب هوش هیجانی آنها شناخته شده است (The Emotional Intelligence Quick Book)، کتابشان را به تورندایک تقدیم کردهاند که «یک قرن پیش این بینش را داشت که به جهان بگوید هوش هیجانی (EQ) مهمتر از ضریب هوشی (IQ) است.»
بنابراین اشتباه نیست اگر بگوییم تاریخچه هوش هیجانی، بدون آنکه اسمی از آن در میان باشد، به اوایل قرن بیستم بازمیگردد.
نخستین تعریف رسمی هوش هیجانی به همراه مفهوم پردازی و مدلسازی قابل اتکا، توسط پیتر سالووی (Peter Salovey) و جان مایر (John Mayer) انجام شد:
تعریف هوش هیجانی سالووی و مایر
توانایی نظارت و مدیریت احساسات و هیجانات خود و دیگران، جداسازی و تشخیص آنها، و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار.
تعریف دانیل گلمن عمومی ترین تعریف از هوش عاطفی به شمار می آید.
گلمن در نخستین تعریف خود از هوش هیجانی (در سال ۱۹۹۵)، تقریباً هر چیز خوبی را که میشناخت زیر چتر هوش هیجانی قرار داد:
تعریف هوش هیجانی دانیل گلمن
هوش هیجانی شامل تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبهی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری است.
برخی منتقدین در نقد تعریف گلمن از هوش هیجانی گفتهاند که او تقریباً همهی دغدغههای روانشناسی شخصیت و نیز اندرزهای اخلاق مسیحی را یکجا در تعریف هوش هیجانی مطرح کرد.
البته گلمن به تدریج تعریف خود را با شفافیت و اختصار بیشتری مطرح کرد:
دنیل گلمن و تعریف هوش هیجانی
هوش هیجانی مجموعه تواناییهایی است که به ما کمک میکنند هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص داده و تنظیم کنیم.
در نهایت، تعریفی که گلمن در سال ۲۰۱۷ در کتاب Everyday Emotional Intelligence ، هوش هیجانی همه جا،مطرح میکند چنین است:
مولفه های هوش هیجانی شامل این پنج مهارت هستند:
احتمالاً با خواندن سبک تعریف هوش عاطفی توسط گلمن، بهتر میتوانید حدس بزنید که چرا در بیرون فضای دانشگاهی، نام هوش هیجانی بیش از آنکه با تورندایک، سالووی، مایر و امثال این دانشمندان تداعی شده باشد، با دانیل گلمن همراه است.
ادبیات گلمن، ادبیات سادهای است که مخاطب عام آن را درک میکند و از آن لذت میبرد.
گلمن بر اساس تعریف خود از هوش هیجانی، چند مثال برای هوش هیجانی نیز مطرح کرده است. در ادامه برای هر یک از پنج بعد هوش هیجانی، یکی از مثالهای گلمن را مرور میکنیم:
خودآگاهی: مدیری که میداند فشردهشدن کارها، کیفیت کارش را پایین آورده و در او استرس ایجاد میکند. با توجه به این شناختی که از خود دارد، به شکلی برنامه ریزی میکند که با فاصلهی کافی از مهلت نهایی، کارهایش را به انجام برساند.
خودتنظیمی و کنترل هیجانات: وقتی تیم، ارائهی بسیار ضعیفی ارائه میدهد و مسئول تیم، به جای داد و فریاد کردن، سعی میکند مسئله را ریشهیابی کرده، تبعات وضعیت موجود را برای تیم خود توضیح داده و در نهایت با هم، روشی برای جبران ارائه (یا بهبود ارائههای بعدی) پیدا میکنند.
انگیزه داشتن: وقتی مدیر پرتفولیو در یک شرکت سرمایهگذاری، میبیند که در چند فصل متوالی، سبد سرمایهگذاری تحت مدیریتش ضرر داده است. اما به جای اینکه خودش را ببازد و شرایط بیرونی را عامل شکست بداند و کار را رها کند، میکوشد از این تجربه درس بگیرد و با بازآفرینی شرایط و تصمیمهای جدید، دوباره کنترل اوضاع را در دست بگیرد.
همدلی: وقتی میتوانیم احساسات و رفتارهای فردی از فرهنگ دیگر را به درستی درک و تفسیر کنیم (خودمان را محدود به الگوی ذهنی و آموختههای خود، و عینکی که از کودکی بر چشممان گذاشته شده، نکنیم).
مهارتهای اجتماعی: فردی که میخواهد تحولی در سازمان ایجاد کند (مثلاً حرکت به سمت فعالیتهای دیجیتالی) و با توجه به اینکه هنوز مدیران ارشد از نظر ذهنی آماده نشدهاند، با گفتگو و هماهنگی، همفکرهای خودش را در سازمان می یابد و این فعالیت را آغاز میکند. در واقع مهارت اجتماعی جایی به کمک میآید که شرح وظایف و چارچوبهای رسمی، به اندازهی کافی همراه نیستند و گفتگو و مذاکره، باید بتواند حفره ها را پر یا کُندی و مجموعه را جبران کند.
اینجا درمورد توسعه فردی و سلامت مینویسم :)
hoda sadeqi
نویسنده5
مقاله1400/05/13
تاریخ ایجاد